مهراد فرشته منمهراد فرشته من، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 29 روز سن داره

عشق مامان سعیده

یه خبر جدید

1391/10/28 0:44
نویسنده : سعیده
147 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزمممممممم دیروز یه نی نی توچولو به خانواده بابایی اضافه شد، یه پسمللللل اونم از نوع سحر خیزشمژه ساعت 6 صبح بدنیا اومد.

عمه جونت نی نی دار شد و شما پسر عمه دار شدیلبخندالبته من نمیدونستم این خبر مهم رو تا اینکه ساعت 11 صبح مامان بابایی به گوشیم زنگ زد و من چون جلسه بودم متوجه نشدم ، وقتی گوشیمو دیدم بعد جلسه یه اس ام اس داشتم از باباجونت که نوشته بود زندایی به حمیده زنگ بزنلبخند با اینکه میدونستم همین روزا نی نی شون بدنیا میاد ولی خیلی هیجان زده شدم سریع با مامان بزرگت تماس گرفتم و تبریک گفتم ، اینم بگم مامانی که همش بغض تو گلوم بود دوست داشتم این خبر برا من بود و نی نی نازه من هم بدنیا میومد و دل همه رو میبردبغل ناناز مامان خیلی دوست دارممممممممم یادت نره یه موقع

اینم بگم که ظهر خونه مادرجون ناهار دعوت بودیم بابایی همینکه اومد سرشو آورد نزدیکت و بهت مژده داد که پسر عمت بدنیا اومده و وقتی شما هم بدنیا اومدی میتونین کلی با هم بازی کنینهورا

عصر شیرینی خریدیم و رفتیم دیدن نینی کوچولویه عمه ، با مزه بود همش شیر میخورد،من اصلا نتونستم ببینمش درست و حسابی.. اسمش رو پرهام گداشتن ، پرهام کوچولووو زمینی شدنت مبارکقلب

امشب هم بعد دفتر منو بابایی و زندایی و صبا رفتیم بالاخره یه لباس بافت برا من خریدیم ، هر چی میپوشیدم تنگم بود تا یدونه ساده پیدا کردیم آخرش!!!!

بعدشم 3تایی رفتیم خونه عمه جونت تا بابایی هم آبجی شو نینی شونو ببینه ، کلی پیش هم نشستیم.

پرهام کوچولو آروم بود بیشترش بقیه ش هم بغل باباییش بود و غرغر میکردچشمک
آره نینی جونم تا دیروز یه همبازی داشتی اونور که اونم زمینی شددددد

مراقب خودت باش عشقمم ، مامان و بابا خیلی دوست دارن

منتظرتیم مامانیییییقلب فقط یادت نره محکم به مامانی بچسب که طاقت دوریتو یه لحظه هم ندارم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)