بازم یه پنجشنبه قشنگ دیگهه:)
سلام به یدونه پسرم، عشق زندگیم ،مهرادم
امروز 5شنبه است ، 31 مرداد .
امروز شصت و دومین روزیه که از بهشت قدم رو چشممون گذاشتی و زمینی شدی قبلا روزایه هفته همش یکرنگ بود برام ولی از دو ماه پیش همه چی فرق کرده ، رنگی شدهههههههههه
از روزی که اومدی وقتم کاملا پر شده، دیگه رفیق روز و شب هم هستیم ، با هم میخوابیم با هم پا میشیم با هم میخندیم و بعضی وقتام که گریه میکنی منم باهات گریه میکنم ، آخه طاقت گریه هاتو ندارم عزیزم
روزایه قشنگیه ، تازگیا باهم صحبتم میکنیم برام میخندی و دل من غش و ضعف میره
خنده هات خیلی قشنگه مهرادم، وقتی میگی (گ) و چشات رو گرد میکنی تو چشمایه من زل میزنی و میخندی قشنگترین لحظه هایه زندگی منه ، تازه زبونتم در میاری برا مامانیالبته خودم بهت یاد دادم، میگم مهراد زبونتو به مامانی نشون بده زبونتو در میاری تازه شم اینقد تو چهرت خوشحالی موج میزنه ، اینقد چشات برق میزنه که میخوام داد بزنم عاشقتممممم
از طرز خوابیدنت بگم : دمر میخوابی سرتم خودت اینور اونور میکنی موقعی هم که بیداری و به شکم میزارمت رو تشکت پا میزنی و جلو میری . آفرین پسر فعال و باهوش من
سعی میکنم زود زود بیام و برات بنویسم عززیزم
مهراد یادت نره مامانی و بابایی خییلی دوست دارن